کار فرهنگی

آنچه در مورد فرهنگ و کار فرهنگی یاد گرفته ام

کار فرهنگی

آنچه در مورد فرهنگ و کار فرهنگی یاد گرفته ام

کار فرهنگی
دسته بندی برگ های این دفتر
بایگانی این دفتر
آخرین برگ های این دفتر
آخرین دست نوشته های شما

عدم تجهیز

پنجشنبه مرداد ۲۹ ۱۳۹۴، ۰۴:۲۱ ب.ظ

یکی دیگه از مشکلات جدی فعالین و مسئولین فرهنگی از نظر این حقیر، عدم تجهیز اون ها به دانش، تفکر و قدرت تحلیله. یک فعال فرهنگی باید قبل از هر چیز یک تحلیلگر قوی باشه و لازمه ی تحلیلگری هم قطعاً داشتن اطلاعات کافی، مهم و به روزه.

در حوزه فرهنگ ما با دشمنان جدی و قسم خورده ای رو به رو هستیم که شدیداً اهل مطالعه و پر از آگاهی هستند و اصولاً با روش های علمی و کارشناسی شده، کار فرهنگی می کنن. به طور کامل از افکار مسلمون ها خبر دارن، از اختلاف نظرهاشون باخبرن، کامل شیعه و تفکرش رو می شناسن، کامل اهل سنت و تفکرش رو می شناسن، با قرآن حسابی آشنا هستن، تاریخ رو از بَرَن، با خصوصیات روانی و اخلاقی ملت ها و سلایق شون آشنایی دارن، با تاریخ هر کشوری آشنایی دارن، با فضای فرهنگی و جغرافیایی هر منطقه آشنایی دارن، با خصوصیات ذاتی انسان ها هم کاملاً آشنایی دارن و نقطه ضعف ها رو خوب می شناسن، نتیجه این میشه که ما می بینیم این دشمن به طرز حیرت آوری برای هر قشر و لایه ی جامعه با هر تفکر و سلیقه ای، یه برنامه فرهنگی (و البته از نوعِ خلاف ارزش های انسانی) می ریزه و با قدرت پیروز هم میشه.... برای ایرانی ها یه برنامه های خاصی داره، برای عرب ها یه جور، برای مدیترانه ای ها یک جور، برای تازه مسلمون های اروپایی یک جور، برای مسلمون های سکولار ترکیه یه جور... و یا مثلاً در داخل ایران با کمال شگفتی شاهدیم که دشمن به طور کاملاً برنامه ریزی شده و حساب شده ای داره برای قشر روحانی ما در حوزه های علمیه یه برنامه ای رو پیاده می کنه، برای قشر مذهبی یه برنامه ای، برای حزب اللهی ها و بچه هیئتی ها یه برنامه ی دیگه، برای غیرمذهبی ها یه جور، برای بی قید و بندها یه جور، برای نوجوون ها یه برنامه ی خاص، برای بانوان یه برنامه های دیگه، برای دانشجوها نقشه های خاص خودش و برای خواص، سیاسیون و نخبگان جامعه هم یه نقشه های خاص دیگه... با کمال شگفتی می بینیم با قرآن به جنگ قرآن میره... با گزاره های اسلامی، شبهات وارد می کنه علیه خودِ اسلام، با قرآن علیه ولایت فقیه شبهه ایجاد می کنه، با حدیث و روایت علیه حجاب شبهه وارد می کنه... انسان شگفت زده میشه از این همه حیله و زیرکی شیطانی!

برنامه هایی که از حیث دقت، جامعیت و تاثیرگذاری حقیقتاً بی نظیرند... و این فقط مستلزم یک مطالعه دقیق و جامع از فضای جامعه ی هدف برای اون کار فرهنگیه. مثلاً تا وقتی تو در مورد فضای فکری و علایق و سلایق یک نوجوان ایرانی با توجه به شرایط کشور و جامعه اش، اطلاعات کافی نداشته باشی، چجوری می تونی یه نقشه فرهنگی تا این حد تاثیرگذار ترتیب بدی و نتیجه هم بگیری؟ تا دقیقاً در مورد تفکرات فقهی و کلامی تدریس شده در حوزه های علمیه، اطلاع دقیق نداشته باشی، چجوری می خوای بین علمای شیعه اختلاف افکنی کنی و یا جریان های فکری انحرافی رو در حوزه های علمیه ایجاد کنی؟ تا به مدت طولانی یه نفوذیِ زیرک توی جمع بچه هیئتی ها نداشته باشی، چجوری می خوای نقطه ضعف های فکری یه بچه هیئتی دستت بیاد که بتونی از همون نقطه بهش ضربه بزنی؟!

این تاثیرگذاری عجیبی که ما در کار فرهنگی دشمن شاهد هستیم، یک واقعیت انکار ناپذیره و باید از خودمون بپرسیم که واقعاً چرا ما نتونستیم به این خوبی عمل کنیم... البته لازم به ذکره که یه جاهایی دشمن نتونست نفوذ کنه و بعد از قرن ها نتونست اسلام ناب رو در بسیاری از امور ازمون بگیره ولی واقعیت اینه که در این جاها، ما فعالین فرهنگی، خدمت خاصی نکردیم! بلکه قدرت خودِ اسلام و اهل بیت(ع) و شهدا و یا علمای مجتهد بوده که تونست جلوی نفوذشون رو بگیره... که اگه ما فعالین فرهنگی به وظایفمون به بهترین نحو عمل کرده بودیم، الان فرهنگ صحیح انسانی و اسلامی باید در تمامِ زندگیِ تمامِ مسلمان های دنیا جاری می بود و ما دشمن رو تحت تاثیر قرار می دادیم به جای این که فقط نگران شیوه های دفاعی در برابر تاثیرگذاری های دشمن می بودیم!

مشاهده ی دقت و ظرافت و جامعیت کار دشمن در زمینه ی فرهنگی، ما رو به تفکر وادار می کنه که ببینیم واقعاً مشکل ما چیه که نتونستیم اونطور که باید در زمینه ی کار فرهنگی تاثیرگذار باشیم و کار فرهنگی -به معنی تغییر در تفکر آحاد مردم در زمینه های مختلف- انجام بدیم.

در پست قبل اولین ایراد رو «توهّم کار فرهنگی» فعالین و مسئولین فرهنگی برشمردم که موجب می شه اصن از بیخ مسیر کار فرهنگی رو اشتباه بریم. در این قسمت می خوام مستقیماً به ایراد دوم ینی «عدم تجهیز» یک فعال یا مسئول فرهنگی اشاره کنم و بگم یکی دیگه از بزرگترین ایرادهای یک فعال و مسئول عرصه فرهنگی، ضعف در دانش و کار علمیه. ماها می خواییم بدون مطالعه، بدون تفکر، بدون علم، بدون تحلیل و بدون کارِ کارشناسی شده، کار فرهنگی انجام بدیم و عجیبه که با اعتماد به نفس مسئولیت یک کار فرهنگی رو هم بر عهده می گیریم و از این رو، انجام یک کار فرهنگی رو ساده و سبک می پنداریم. در حالی که همونطور که یه پروژه ی علمی سخت و نفسگیر و مستلزم مطالعات گوناگون و بررسی های دقیق علمی و کارشناسی شده است، یه پروژه ی فرهنگی هم باید همینطور باشه... وگرنه میشیم مث یک شخصی که صرفاً از روی دغدغه و غیرت ملی، بره فرماندهی یک عملیات نظامی رو در زمان جنگ برعهده بگیره ولی نه فنون نظامی  رو بلد باشه و نه هیچ تسلیحاتی داشته باشه که به رزمنده های تحت امرش بده! دشمن داره با تانک و نفربر و هواپیما و انواع سلاح های سنگین و سبک و با جدیدترین روش های علمی و فنون نظامی به ما حمله می کنه ولی ما حتی یه نارنجک ساده هم نداریم که گردان تحت امرمون رو باهاش تجهیز کنیم و بفرستیم برای انجام عملیات و اصن شیوه های انجام عملیات و فنون استراتژیکی رو بلد نیستیم و اصن آموزش ندیدیم و به فنونش آشنا نیستیم... آیا عملیات کردن بدون آگاهی به فنون نظامی و با دست خالی که منجر به کلی تلفات از رزمنده های مومن ما بشه، منطقیه؟! اون وقت چرا یک فعال فرهنگی ما، به دید جهاد و یک عملیات جنگی به موضوع کار فرهنگی نگاه نمی کنه؟!

امروزه در بین دانشجوهای فعال فرهنگی متأسفانه می بینیم که ساعت ها وقت روزانه ی خودشون رو می ذارن پای وبگردی و شبکه های اجتماعی و به خیال خودشون دارن تو این شبکه ها کار فرهنگی می کنن و یا توهّم می زنن که با خوندن همه ی اخبار صحیح و غیرصحیح و مطالب موثق و غیرموثق رد و بدل شده در گروه های مختلف مجازی، داره به علمشون اضافه می شه و تازه به خودشون مغرور هم میشن که با این وقتی که در فضای مجازی و به خصوص این شبکه های اجتماعی عامی می ذارن، دائماً به روز هستن و اوضاع جامعه کاملاً دستشونه و به تمام مشکلات اشراف دارن! قربه الی الله!! در حالی که همین فعالین فرهنگی رو پای چهار تا از شبهات محکم دشمن علیه دین یا نظام اسلامی یا فرهنگ ایرانی اسلامی ما قرار بدی، می بینی که نمی تونن پاسخ بدن!! بنابراین به نظر می رسه از اوجب واجبات برای یک فعال عرصه فرهنگی اینه که وقت معینی رو روزانه اختصاص بده به مطالعات عمیق و جامع... بشینه کتاب بخونه... کتاب های مهم... کتاب های تحلیلیِ قوی... کتاب های تاریخی و اجتماعی و دینی...

یک فعال فرهنگی قبل از این که اصن دست به کاری بزنه در حوزه ی فرهنگ، باید لااقل یه دور تاریخ اسلام خونده باشه، باید به اصول و عقاید بنیادین دین اسلام اشراف داشته باشه، تا حد زیادی با آیات قرآن و کتاب های بنیادین شیعه مث نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و ادعیه مهم شیعه آشنایی داشته باشه، باید مطالعات آماری و روانشناختی مخصوص جامعه هدف خودش رو داشته باشه(مثلاً اگه قراره جامعه هدفش، دانش آموزان دبیرستانی در فلان شهر باشه، باید بره کمی در مورد رفتارها و علایق و سلایق و خصوصیات روانی نوجوانان و فرهنگ بومیِ اون منطقه مطالعه کنه)، باید با شبهات مطرح شده در فضای اون جامعه هدف آشنایی داشته باشه، باید به موضوعات روز در اون زمینه مدنظرش، اشراف داشته باشه، باید با آسیب های رایج در زمینه کاری خودش آشنا باشه، و در کنار همه ی این ها، باید بشینه فکر کنه، راهکار ارائه بده، راهکارها و تجربیات قبلی ها رو بررسی کنه،  و خلاصه حسابی خودش رو تجهیز کنه و بعد بره فلان سِمَت فرهنگی رو متقبّل بشه یا فلان گروه یا مؤسّسه فرهنگی رو تشکیل بده...

البته باید توجه کرد که این بدین معنی نیس که از ترس عدم تجهیز، کلاً به سه کیلومتریِ کار فرهنگی نزدیک هم نشیم! نه، طبیعیه که بسیاری از این امور رو می تونیم در حین انجام کارهای فرهنگی خُرد، کم کم یاد بگیریم و در روند انجام کارهای فرهنگی گروهی ورزیده بشیم. بدیهیه که هیچ فرد حرفه ای و نخبه، از اول حرفه ای و نخبه به دنیا نیومده! ولی بحث اینه که امروزه 99 درصد فعالین و مسئولین فرهنگی ما اصلاً نمی خوان بپذیرن که علمِ انجام کار فرهنگی رو ندارن! افرادی که بعد از سال ها کار فرهنگی هم، هنوز تو فضای سرخوشانه ی خودشون به سر می برن و با اعتماد به نفس اصلاً یک درصد هم شک نمی کنن که آیا با علم کافی دارن کار فرهنگی انجام میدن یا همینجوری دیمی یه چیزی از دستشون در میره تحت عنوان کار فرهنگی!

من خودم شخصاً در مواجهه با بسیاری از این فعالین فرهنگی، متوجه شدم که این عزیزان به رغم نیت خیرخواهانه و قلب پاک و مؤمنی که دارن، به هیچ عنوان دارای قدرت تحلیل نیستند و اساساً تحلیل و شناسایی در کار فرهنگی اون ها جایی نداره و اگه هم ازشون خواسته بشه که فلان موضوع فرهنگی یا اجتماعی رو تحلیل کنن، از اون ها تحلیل هایی بسیار سطحی و ضعیف خواهیم شنید... دلیل اصلی این ضعف، کمبود علم و آگاهیه... کسی که در حوزه ی کاری خودش، مطالعات پیوسته و گسترده داشته باشه و دائماً فکرش در حال تازه شدن باشه، کم کم دارای قدرت تحلیل های عمیق و موشکافانه میشه و می تونه در زمینه کاری خودش به یک خبره تبدیل بشه... همون اتفاقی که ما در عرصه های علمی (مهندسی، پزشکی، سیاسی، حقوقی و ...) شاهدش هستیم.

یادمون باشه جبهه دشمن به شدت قوی و علمی و کارشناسی شده داره عمل می کنه و مقابله با این دشمن (ینی دفاع) و بلکه حمله به مواضع این دشمن جز با کار قوی و علمی و کارشناسی شده ممکن نیس و از اصلی ترین وظایف مدیران فرهنگی (از مسئولین گرفته تا اون دانشجویی که یه گروه کوچیک فرهنگی رو در مسجد یا دانشگاه خودش راه اندازی می کنه) اینه که در کنار برنامه های فرهنگی، بتونه موجبان رشد علمی و فکری و تحلیلی خودش و زیردستاش رو هم فراهم کنه و اساساً واژه «جهاد» در عرصه ی فرهنگی اینجوریه که معنا پیدا می کنه.

این کار دو نتیجه ی خیلی مهم خواهد داشت: یکی این که خروجی های فرهنگی اون سازمان یا گروه یا موسسه بسیار عالی و موثر خواهد بود و به معنای واقعی کلمه یه کار فرهنگی عالی انجام خواهد شد. و دوم این که هر کدوم از دست اندرکاران این کار فرهنگی، بعد از مدتی به یک نخبه ی فرهنگی تبدیل میشن... ینی این افراد تو هر پروژه ی فرهنگی دیگه ای هم حضور پیدا کنن، عالمانه اون پروژه رو هدایت خواهند کرد و اصول کار فرهنگی شون رو بر مبنای تفکر و تعقل و شناسایی و مطالعه بنا می کنن و از اتلاف وقت و انرژی و هزینه در عرصه ی فرهنگ جلوگیری خواهند کرد.

از نظر بنده این دو خروجی اینقد دارای اهمیته که باید به عنوان یک چشم انداز مهم به اون نگاه کرد و برای رسیدن به این چشم انداز در همه گروه ها و موسسات و سازمان های فرهنگی جهادگونه تلاش کرد که این جهاد قطعاً اجر بالایی خواهد داشت.

در برگ های بعدی این دفتر، راهکارهای رسیدن به این چشم انداز کم کم ارائه خواهد شد ان شاءالله.


* یه نکته ی قابل ذکر اینه که بنده به دلیل سوابق و علاقه م به کارهای فرهنگی اسلامی و اعتقادی، مثال هایی که می زنم، اغلب مثال های دینی از آب در میان! در حالی که این ایرادها در زمینه های دیگه ی فرهنگی هم کارساز و قابل توجهه. مثلاً کسی که می خواد فرهنگ بستن کمربند ماشین رو در مردم ایجاد کنه، یا کسی که می خواد فرهنگ خوشرویی با توریست ها رو بین مردم کشور جا بندازه، یا کسی که می خواد فرهنگ توجه به حفظ محیط زیست و یا فرهنگ صرفه جویی در مصرف آب رو رواج بده بین مردم، هم باید اهل مطالعه در زمینه ی مدنظر خودش باشه. باید حسابی کارشناسی کنه، خوب راهکارها رو بررسی کنه، مطالعات آماری دقیق در جامعه هدف انجام بده، بره بررسی کنه اساساً چرا مثلاً مردم فلان منطقه به محیط زیست بی توجه ان، بعد بره وارد کار فرهنگ سازی (یا همون کار فرهنگی به معنی تغییر تفکر آحاد مردم و در نتیجه تغییر در رفتار اجتماعی شون) بشه و نتیجه ی یه همچین کار فرهنگی ای، قطعاً تاثیرگذار و مستحکم خواهد بود. اینو گفتم که دوستان فک نکنن این نوشته های بنده، صرفاً برای مسائل فرهنگی اعتقادی و دینی کاربرد داره.

  • ۹۴/۰۵/۲۹
  • Galaxy

دست نوشته ها (۱۴)

  • سیدی (به بهانه فرهنگ)
  • بسم الله الرحمن الرحیم
    سلام
    خیلی خوب و مفید بود - تقسیم بندی های خوبی دارید - ان شاء الله این روند به جای خوبی می رسه - موفق باشید
    پاسخ:
    سلام آقای سیدی عزیز
    بنده دارم تو این دفتر، درس پس میدما... درسی که استادش شما بودین :)
    ان شاءالله همینطور باشه که شما می فرمایید

    ممنون از حضور دلگرم کننده تون
  • دانشجوی کلاس اول دبستان
  • سلام

    داشتن قدرت درک و قدرت تحلیل و تبدیل آنها به راهکار از مهم ترین ویژگی های فعال فرهنگی می باشد، که به نظر حقیر در اصلی ترین مشکل فعالین فرهنگی که نداشتن هدف مشخص ، صریح،مرحله مرحله و معیارهایی برای ارزیابی هدف میباشد، می تواند تاثیر داشته و به مرتفع کردن مسئله کمک می کند ( به قول یکی از دوستان برای این که به بعضی ها چیزی را بفهمونی، باید بهشون آب هویج بدهی تا چشمشون خوب ببینه تا بعد بتونند خوب فکر کنند!!!!!! )
    از اثرات تجهیز نتیجه ی دوم مهم تر است مثل این هست که ماهیگیری را یاد یه نفر داده باشی، هر کجا باشند می تونند سبب خیر باشند....

    کار قشنگی کردید که طبقه لندی موضوعی انجام دادید ، اگه مثل های عملی هم بزنید و یا یک سری فعالیت ها را تحلیل کنید می تونه خیلی مفیدتر و قابل درک تر باشه

    ممنون از مطالب خوبتون

    " باشد تا رستگار شویم"
    پاسخ:
    سلام

    بله شدیداً با اون آب هویج موافقم! گویا باید همین کارو کرد! :)

    بله نتیجه ی دوم در واقع بخش مانای کاره و تربیت نیروی متخصص در هر زمینه ای از خودِ کار در اون زمینه، مهم تره چرا که زمینه تکثیر و بقای اون تخصص رو در اون عرصه فراهم می کنه.

    ببخشید متوجه نشدم مثال های عملی برای چه موضوعی بزنم؟

  • دانشجوی کلاس اول دبستان
  • سلام مجدد

    و گاهی چه خوب است " ادامه مطلب" ....

    این همه متن در یک پست آن هم صفحه ی اول ترسناک است و بازدارنده ...
    پاسخ:
    علیکم السلام مجدد!

    من از پست های «ادامه مطلب دار» خیلی بدم میاد :)

    ترس چیز خوبی نیس اساساً !! :)
    سلام. فکر می کنم همه کسایی که کار فرهنگی می کنن، قبول دارن که مطالعه و تحلیل لازمه کار فرهنگیه ولی ممکنه تو مصداق ها با هم اختلاف نظر داشته باشن. یعنی یه فعال فرهنگی معتقد باشه که برای یه کار خاص یه روز برای تحلیل کافیه، یکی دیگه نظرش این باشه که یه هفته کافیه، یه نفر دیگه هم بگه یه ماه کافیه یا مثلا نظر یه فعال فرهنگی این باشه که لازمه واسه برنامه ریزی برای یه کار خاص، با افراد متعدد جلسه بذاره و مشورت کنه ولی کس دیگه ای باشه که معتقد باشه برای همون کار نیازی به مشورت نیس و همینطوری هم می شه تصمیم درست گرفت. این اختلافات هم با یکی شدن هدف و افق دید، برطرف می شه یعنی همون طور که خودتم گفتی باید از ساده انگاری فاصله بگیریم و تا جایی که می شه توقعمونو از آثار و نتایج کار فرهنگی بالا ببریم.   
    پاسخ:
    سلام
    بله اینم هست ولی متأسفانه احساس عدم نیاز به مطالعه و بررسی علمی و کار کارشناسی شده و از پیش فکر شده رو در انجام یک کار فرهنگی در بسیاری از فعالین فرهنگی مشاهده کردم... بیشتر از اون چیزی که تو گفتی... ینی انگار باید اول بهشون ثابت کنیم که کار فرهنگی تا چه حد می تونه علمی باشه ونیازه علمی باهاش برخورد بشه!!
    بعد روی روش هاش بحث کنیم و هم ادبیات بشیم... :|

  • میرزا قلمدون
  • به نکته ی بسیار مهمی اشاره کردید
    با توجه به اینکه  خیلی از دوستان، اصل لزوم تجهیز در کار فرهنگی رو عملا ضروری نمی دونند، و «برای خدا» فعالیت فرهنگی انجام می دن، باید یه جوری بهشون فهموند که «از بهر خدای مکن!»
    فرهنگی ترین کاری که از عهده ی این آدمها ساخته س، اینه که کار فرهنگی رو به اهلش واگذارند و دنبال کار دیگری رو بگیرند.
    پاسخ:
    احسنت
    خیلی جالب گفتین، خیلی :)))))))
    واقعاً حرف دل من در مورد بعضی از این دوستان بود حقیقتاً
    :)

    سلام

    خیلی ممنون از مطالب خوبی که گذاشتین و پاسخهای مبسوطی که به کامنتگذارها دادین!
    تصادفا از وبلاگ آقای رنجبر اومدم اینجا و الان همه پستها و کامنتها رو خوندم
     
    تعریفتون از کار فرهنگی بیشتر تعریف کار فکری است تا کار فرهنگی. کار فرهنگی یعنی تغییر رفتار دائمی ادمهای جامعه. ارتقا فکر هم میتونه به کار فرهنگی کمک کنه اما اولا ارتقا فکری به تنهایی کار فرهنگی نیست و ثانیاً گاهی بدون کار فکری هم میشود کارفرهنگی کرد.
    و البته روش پسندیده و ارزشمند همون ارتقا فکر و سپس به تبع اون تغییر سبک زندگی و رفتار ادمها است اما برای همه ادمها نمیشود نسخه واحدی پیچید.

    این حرفم به پست اولتون مربوط میشد نه اینجا! علی ای حال مطلب این پستتون رو قبول دارم.

    +اخیرا مسئولیتی رو برعهده ام گذاشتن که مطالب شما خیلی به دردم میخوره. ممنون و خدا قوت
    پاسخ:
    سلام خواهر عزیز
    خوش اومدین :)

    ممنون از انتقادتون
    حالا یه سوال برا من پیش اومد... شما می فرمایید کار فرهنگی ینی تغییر رفتار دائمی آدم ها (خب اینو من هم تو پست اول هم عرض کرده بودم) بعد فرمودید این کار الزاما با ارتقای فکرشون همراه نیس و بدون ارتقای فکر هم گاهی میشه کار فرهنگی کرد. سوال من اینه که چطوری؟ به جز ارتقای فکر، با چه روش دیگه ای میشه رفتار دائمی آدم ها رو تغییر داد؟ میشه توضیح بدین یا لااقل یه مصداق بیارین که در یک جایی کار فرهنگی انجام شده بدون این که فکر آدم های اون جامعه ی هدف، ارتقایی پیدا کرده باشه...

    سوال بعدی که برا من پیش اومد اینه که فرمودید ارتقای فکر، الزاماً نتیجه ش ارتقای فرهنگی نیس... ینی چی؟ اینو هم اگه یه توضیحی بدین، بسیار ممنون میشم. چون برام مهمه جواب شما. ینی قصدم از پرسیدن این دو سوال، مجاب کردن شما نیس بلکه برای خودم سوال پیش اومد ولی جوابشونو نمیدونم. ممنون میشم منو از جواب و ایده هاتون محروم نکنین.

    + خب خدا رو شکر :) التماس دعا (از مدیران و مسئولین و فعالین فرهنگی باید التماس دعا گرفت چرا که مجاهد فی سبیل الله هستند و بسیار به خدا نزدیک) :)
    امروزه در بین دانشجوهای فعال فرهنگی متأسفانه می بینیم که ساعت ها وقت روزانه ی خودشون رو می ذارن پای وبگردی و شبکه های اجتماعی و به خیال خودشون دارن تو این شبکه ها کار فرهنگی می کنن و یا توهّم می زنن که با خوندن همه ی اخبار صحیح و غیرصحیح و مطالب موثق و غیرموثق رد و بدل شده در گروه های مختلف مجازی، داره به علمشون اضافه می شه و تازه به خودشون مغرور هم میشن که با این وقتی که در فضای مجازی و به خصوص این شبکه های اجتماعی عامی می ذارن، دائماً به روز هستن و اوضاع جامعه کاملاً دستشونه و به تمام مشکلات اشراف دارن! قربه الی الله کپی می کنم، قربة الی الله!!
    پاسخ:
    :)

    خب حالا هدفتون از این کپی چی بود؟ :)
    چرا پیام بعدیم ارسال نشد
    حرف دل ما رو زدید 
    و حال و روز خیلی از ماها
    پاسخ:
    نمی دونم والا. من هر پیامی از شما یا دوستان دیگه رسید، تایید کردم 


    سلام خواهش میکنم
    ببخشید که دیر شد جواب دادنم میرم سرکار و ...

    در مورد سوال اول. بله به شیوه های دیگری هم میشود فرهنگ افراد در جوامع را تغییر داد. مثلا ساختاری خاص (این ساختار میتواند سیاسی اجتماعی دینی اقتصادی یا هرچیز دیگری باشد) میتواند رفتار افرادی که وارد ان میشوند را کنترل کند و فرهنگ آنها را تغییر دهد بدون اینکه روی تفکر انها تاثیری گذاشته باشد.
     یه مثال خیلی ساده و ملموسش تغییر معماری داخلی ساختمانهاست. مثلا اشپزخانه های open امروزی فرهنگ خانواده ها را تغییر داده و از نوع غذاها گرفته تا بر روی سبک پوشش خانمها و... تاثیر گذاشته. یا مثلا وارد کردن مبل و صندلی در خانه ها باعث شده مهمانی های پرجمعیت قدیمی تقلیل پیدا کنه به مهمانی هایی کوچک که تعداد صندلی ها تعداد مهمانها را مشخص میکند.
    مثالهایی از این دست زیاد است که در انها ارتقا فکری درکارنبوده اما فرهنگ تغییر کرده.

    اما درباره سوال دوم:
    افلاطون یه نظریه اخلاقی داره که میگه فهم اخلاقی مستلزم رفتار اخلاقی هم هست. یعنی اگر بدونیم چه کاری خوبه و چه کاری بده رفتارمون هم اخلاقی میشه.
    ارسطو این نظریه افلاطون رو نقد میکنه و میگه نه، صرفا داشتن درک عقلی از کاری مستلزم رفتار اخلاقی نمیشه و نیاز به تقوا هم هست و ...
    حالا بحث فلسفی اش دامنه داره و اون رو بذاریم کنار چون منم خیلی نمیدونم و برگردیم به سوال شما، مثالهای زیادی میشه زد از کسایی که کاملا از نظر عقلی و فکری درست و نادرست را میدانند و تشحیص مید اما به چیزی که میدانند عمل نمیکنن. باز مثال خیلی دم دستیش همینه که مثلا دکترها میدونن سیگار بده اما باز به دانسته خودشون عمل نمیکنن و سیگار میکشن.
    این سوال رو از یکی از دوستانم پرسیدم  گفت این مباحث به فلسفه عمل (philosophy of action) مربوط
    که انگار هم در غرب و هم حتی در حوزه های علمیه خودمون خیلی مورد بحثه
    میشه.

    +جدی نیاز مند دعای خیرتون هستم. گاهی حس میکنم جنبه چنین مسئولیتی رو ندارم. هرچند مسئولیت کوچیکیه:)
    پاسخ:
    سلام. اشکالی نداره عزیزم :)

    خب در مورد بحث اول فرمودید «ساختار خاص» می تونه رفتار آدما رو کنترل کنه.
    اولاً ببینید مثال هایی که از «ساختار خاص» زدید، چی بود؟ سیاسی، اجتماعی، دینی، اقتصادی و ... 
    همه ی این ها در یک base فکری جا دارن دیگه عزیز من... اصن خودِ دین (و طبیعتاً ساختار دینی) مجموعه ایه از یه سری اعتقادات و تفکرات...  اگه شما چیزیو به خاطر دستور شرعی ش رعایت می کنی، علتش اینه که فکرت اون دین و اصولش و احکامش رو پذیرفته و باور کرده... در مورد ساختارهای دیگه هم همینطوره... اگه کسی یک سیاستی رو قبول داره (مثلاً کسی که سیاست های کلان جمهوری اسلامی رو قبول داره) علتش اینه که ایدئولوژی پشت این نظام رو قبول داره... پس بعضی از این ساختارهایی که فرمودید توی پرانتز، در واقع خودش ماهیت تفکری پشتش داره... به خاطر همینه که در سخنان حضرت آقا می بینیم که فرهنگ رو به «هوا»یی که تنفس می کنیم، تشبیه کرده ن.

    ثانیاً بنده توی یکی از نظرات هم عرض کردم خدمت یکی از دوستان که مثلاً شما ممکنه با گرون کردن قیمت آب (که احتمالاً از نظر شما میشه یک ساختار اقتصادی) باعث بشید که رفتار مردم یک شهر یهو نسبت به مصرف آب تغییر کنه و همه شون صرفه جو بشن! اما واقعیت اینه که چون فکرشون تغییر نکرده و صرفاً به دلیل قرارگیری در یک ساختار اقتصادی مجبور شدن که در مصرف آب، صرفه جویی کنن، بنابراین اگه این آدم بره مهمونی خونه ی یکی از بستگانش، دیگه در مصرف آب صرفه جویی نمی کنه! چون پول آب رو دیگه خودش قرار نیس بده! در نتیجه بنده با شما مخالفم که قرار دادن یک جامعه ی هدف، در یک ساختار مشخص بتونه رفتار عمومی مردم رو در همه ی سطوح و به طور دائمی تغییر بده. این رفتار فقط وقتی به طور دائمی و مستمر و در همه ی سطوح تغییر خواهد کرد که فکر تک تک آدمای اون جامعه ی هدف تغییر کنه.

    ثالثاً در مورد مثالی که زدید(معماری و مبله شدن خونه ها و ...) اگه دقت کنید اول فکر پشت این قضیه تغییر کرده، بعد خودش تغییر کرده. یه سلسله فرآیندهای فکری اول در زن های خانه دار تغییر کرد، بعد کم کم این تغییرات در خانه ها اعمال شد و البته اون معنای «اندرونی» هرچند کاربردش رو از دست داد، ولی هنوز برای زنی که مقید به حجاب و دیده نشدنه، می بینیم که آشپزخونه ی open نتونست خللی در حجابش ایجاد کنه. این قضیه در مورد مبله شدن خونه ها هم صدق می کنه. هرچند در ابتدا با تغییر یه سری افکار، این سبک زندگی مدرن و غربی رو تونستن وارد اجتماع ایران بکنن ولی ما در اطرافمون می بینیم خانواده هایی که چندین دست مبل می خرن تا همچنان مهمونی های پرجمعیت شون رو داشته باشن (چون هنوز معتقدند که مهمونی، باید پرجمعیت باشه!) و یا حتی اگه فقط یه دست مبل هم دارن، مهمونی های پرجمعیت شون رو روی زمین دور همی برگزار می کنن.
    الان در کل شهرهای ما فست فوت های زیادی مشاهده میشه، ولی این که یکی مث من اصن اهل خوردن فست فود نیس و یکی لااقل هفته ای دوبار باید فست فود بخوره تا از زندگی لذت ببره، به خاطر تفاوت در افکارمون هست!
    پس تغییر در سبک زندگی انسان ها هم دقیقاً به خاطر تغییر در تفکراتشون هست نه برعکس!
    البته یه چیزی این وسط داریم به نام «مد»! ینی «من این کار را انجام می دهم چون بقیه هم انجام می دهند!». شاید منظور شما این بوده باشه. ینی چون همه آشپزخونه شون open هست، پس منم رفتارم رو با «همه» میزون می کنم و آشپزخونه م رو open درست می کنم.
    ببینید مدگرایی خودش اساساً یه تفکره! که البته از نظر ارزش های ما، تفکر غلطی هم هست. ولی به هر حال یه تفکره. ینی صرف نظر از اون مدی که ما پیروش هستیم، اصلِ پیروی از مد خودش یه تفکره که بعضی ها دچارش هستن و بعضی ها دچارش نیستن. به خاطر همینه من همه ش میگم به دوستان فعال فرهنگی که اگه می خوایین علیه بی حجابی ها کار فرهنگی کنین، یا علیه چشم و هم چشمی های خانوادگی کار فرهنگی کنین، اول علیه «تفکر مدگرایی» کار فرهنگی انجان بدین. اصلِ مدگرایی (به معنی پیروی بدون تفکر) رو زیر سوال ببرید و منهدم کنید.
    از نظر من کسی که به خاطر پیروی از مد، چادر بپوشه کارش به همون اندازه بی ارزش و احمقانه ست که اون یکی به خاطر پیروی از مد، توی گرمای وحشتناک تابستون، ساپورت می پوشه!! :|


    رابعاً من واژه ی «ارتقا» رو برای فرهنگ ارزشی به کار بردم(توی یکی از نظرات پست اول هم توضیح دادم) و کارهای فرهنگی ضد ارزشی(هرچند به خاطر «تغییر» در فکر مردم، باز کار فرهنگی محسوب میشه) رو صرفاً «تغییر» در فکر که در واقع تغییر منفی هست، نام بردم و توضیح هم دادم که مثلاً فعالیت های رسانه ای غرب (مثلاً فیلم های ماهواره ای) یک کار کااااااملاً فرهنگی محسوب میشه چون داره روی افکار عمومی تغییر ایجاد می کنه ولی از نظر منِ بچه مسلمون، این تغییر چون در جهت انسانیت و بندگی خداوند دو عالم نیس، پس تغییر مثبت نیس و نمیشه بهش گفت «ارتقا»

    و اما در مورد بحث دوم شما، بله، دقیقاً نکته ی بسیار مهمیه. لازم به ذکر سخنان افلاطون و ارسطو و نمی دونم مباحث فلسفی و روانشناسی و اینا هم نیس... بحث واضحیه... اصل زندگی بشر و کمال انسانی اصلاً در کنترل خواسته های نفس معنا پیدا می کنه... یعنی همون تقوا... یعنی عمل به چیزی که می دونی درسته... اصن دین اومده که به ما همین یه چیز رو یاد بده... تمام دین در همین کنترل نفس معنا پیدا می کنه و انسانیت اصن ینی همین... اون دکتری که سیگار می کشه، علم این رو داره که سیگار مضره... اما قدرت کنترل نفسش (و چشم پوشی از لذت) در این عمل ینی سیگار کشیدن رو نداره...

    بنابراین به نظر میاد شما بحث «علم» رو با «فکر» اشتباه گرفتین که گفتین ارتقای فکر، الزاماً به معنی ارتقای رفتار نیس. اصن به خاطر همین من هم نگفتم کار فرهنگی ینی تغییر در «علم» آدم ها... بلکه عرض کردم در «تفکر» آدم ها... این که جلوی نفست رو بگیری، خودش یک تفکره... این که بدونی نباید مثل یک حیوان، به هر کاری که «دلت می خواد» دست بزنی، این خودش یک تفکره... اصلاً به خاطر همینه که اسلام انسان رو به «تفکر» و «تعقل» تشویق می کنه همیشه...
    بنابراین بحث ما ارتقای «علم» انسان ها نبود، بلکه ارتقای «فکر» انسان ها بود.

    + چشم... هرچند قابل نیستم ولی دعاگوی شما خواهر عزیز هستم. کار فرهنگی کوچیک و بزرگ نداره. هر انسان، خودش یه جهانه و تغییر فکر حتی یک انسان می تونه یک جهاد بزرگ در راه خدا محسوب بشه. ان شاءالله در این جهاد سربلند و پیروز بیرون بیایید :)
    فکرکنم باید جای افلاطون و ارسطو رو در کامنت قبلیم عوض کنید :))
    پاسخ:
    :)
    اصولا کسب مهارت و تبحر درباب مهندسی فرهنگی..تنها راه برای توفیق هر حرکت فرهنگه-
    پاسخ:
    بله
    البته به عوامل دیگه هم نیاز داره از جمله خلوص و تلاش و ازتباط با الله و ... که در ادامه بهشون در بخش راهکارها اشاره خواهد شد ان شاءالله
    شهریور تموم شد
    کجایید؟

    پاسخ:
    درسته حق با شماست 
    ببخشید
    شهریور بسیار پرتنشی داشتم که تمرکزی برای نوشتن در اینجا واسه م نذاشت :(
    ان شاءالله در اولین فرصت پست بعدی رو به روز خواهم کرد

  • میرزا قلمدون
  • صابخونه، لطفا نذار اینجا هم به سرنوشت سایر کارهای فرهنگی مملکت دچار بشه! فعالش کن!
    پاسخ:
    سلام
    بله حواسم هست... چشم
    باور بفرمایید حرفام آماده ست... فقط وقت نمی کنم منظمشون کنم...
    چشم در اسرع وقت به روز می کنم...
    عذرخواهی منو بپذیرید...
  • دانشجوی کلاس اول دبستان
  • سلام

    منتظر هستیم ...
    پاسخ:
    سلام
    چشم
    عذرخواهی می کنم بابت تاخیر :(

    ارسال دست نوشته

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">