کار فرهنگی

آنچه در مورد فرهنگ و کار فرهنگی یاد گرفته ام

کار فرهنگی

آنچه در مورد فرهنگ و کار فرهنگی یاد گرفته ام

کار فرهنگی
دسته بندی برگ های این دفتر
بایگانی این دفتر
آخرین برگ های این دفتر
آخرین دست نوشته های شما

توی پرانتز!

شنبه مرداد ۲۴ ۱۳۹۴، ۱۲:۵۲ ب.ظ

اینجا واجب شد توی پرانتز یه توضیحی بدم. حس می کنم پست قبلی رو برخی از دوستان بد متوجه شدن...

خب اگه نظرات رو یه نگاهی بندازین، متوجه می شین که بحث های خیلی جدی و خوبی شکل گرفت توی پست قبل و من به شخصه چیزای خوبی یاد گرفتم... اما از نظرات برخی دوستان فهمیدم که یه چیزیو اشتباه برداشت کردن... که اینجا لازمه توضیح بدم... بعضی از دوستان که زحمت کشیدن و نظر گذاشتن، منتقد شدن که این نمونه هایی که توی پست قبل بنده نوشتم، توهم کار فرهنگی نیستن؛ اتفاقاً خیلی هم کارای خوب و مهمی هستن و لازمه انجام بشن و بعضی ها توضیحات زیادی هم دادن که چرا لازمه انجام بشن؛ مثلاً چرا لازمه ما حتماً مخاطبین رو به اردوی زیارتی مشهد ببریم یا چرا لازمه ما جنبش تصویری راه بندازیم یا چرا لازمه ما جلسه ی زیارت عاشورا برگزار کنیم یا ... و در واقع انتقادشون به این بود که چرا من این کارها رو سبک شمردم!

نه عزیزان، بنده این کارها رو سبک نشمردم، نگفتم هم که لازم نیستن و نگفتم که نباید انجام بشن. اتفاقاً بنده هم معتقدم هر کدوم از این کارها در جای خودش باید انجام بشه و خودم هم استقبال می کنم. منتها دوستان رشته ی اصلی بحث رو (و بلکه عنوان این وبلاگ رو) گم کردن گویا.

بحث من اینه که این کارها (هرچقدم که خوب و لازم و واجب و مفید باشن) کار فرهنگی نیستن... بحث ما اینجا کار فرهنگیه نه چیز دیگه. قبلاً هم عرض کرده بودم که یه برنامه ای ممکنه کار تفریحی باشه، خیلی هم خوبه، تفریح لازمه. نباید حذف بشه. یه برنامه ای، کار معنویه. بسیار هم عالیه. کسی نگفت کار معنوی نباید انجام بشه. یه برنامه ای کار علمیه، بسیار هم لازمه و نباید حذف بشه توی یه مجموعه ای. اما هیچ کدوم از اینا کار فرهنگی نیس... بحث اینه! تمام بحث من در پست قبل این بود که این کارها هرچقدم که لازم باشن، هر چقدم که خوب باشن، تحت عنوان «کار فرهنگی» نباید انجام بشن. نباید از بودجه ی فرهنگی برای این کارهای غیرفرهنگی (حالا یا علمی، یا تفریحی، یا معنوی یا سیاسی یا ...) استفاده بشه. نباید این کارها جایگزین کار فرهنگی بشه. کار فرهنگی به جای خودش، کار معنوی و تفریحی و ... هم به جای خودش.

این مث اینه که من اعتراض کنم که چرا فلان معلم با عنوان معلم ریاضی، داره از زنگ ریاضی بچه ها سوء استفاده می کنه و بهشون ادبیات درس میده و اون وقت یکی به من معترض بشه که: خب مگه چشه؟ ادبیات هم لازمه، بچه های ایران زمین باید ادبیات بدونن، ادبیات جزء لاینفک فرهنگ و هنر این مرز و بومه، شما حق نداری به ادبیات فارسی توهین کنی و ...!!

کسی که این اعتراض رو به من بکنه، معلومه اصن متوجه اصل قضیه نشده. اصل قضیه این نیس که ادبیات بده یا نباید بچه های این مرز و بوم ادبیات بخونن! اصل قضیه اینه که معلم ریاضی حق نداره از ساعت ریاضیِ بچه ها بزنه و به جاش درس دیگه ای رو درس بده. چون اولاً داره حقوق می گیره که به بچه ها «ریاضی» درس بده و ثانیاً بچه ها در کنار ادبیات، لازمه ریاضی هم بدونن! ریاضی به جای خودش، ادبیات هم به جای خودش!

امیدوارم دوستان در پست های بعدی، اصل و ریشه ی بحث رو گم نکنن و دقت بیشتری داشته باشن.

  • ۹۴/۰۵/۲۴
  • Galaxy

دست نوشته ها (۲)

  • دانشجوی کلاس اول دبستان
  • سلام

    به نظر میرسه اگر هدف مشخص باشه، تمام اون مثال هایی که در پست قبل ذکر کردید ظریف یک کار فرهنگی  عالی را داره، فقط باید در راستای اون هدفِ مشخص شده باشه...
    متوجه منظور شما از این تقسیم بندی ها می شوم [ تا دوستان کارفرهنگی نکرده باشند و تاثیر زیارت عاشورا در سنگرهای فتح المبین و گریه و منقلب شدن بچه را ندیده باشند و بعد از دو روز می بینی همه ی این معنویت های لحظه ای از بین رفته متوجه منظور شما نمی شوند...]
     بعضی از کارها که دوستان انجام می دهند شبیه " چیپس سرکه نمکی و ماست و موسیر" می مونه، خیلی خوشمزه و باحال است حتی آدم را سیر می کنه اما هرگز به عنوان یک غذای اصلی و مقوی حساب نمی شود ...
    حالا که مثال junk food را زدم بگذارید این موضوع مهم را مطرح  کنم، اینطور کارهای فرهنگی [مثالهای پست قبل] شبیه اگر از حدی بیشتر شود نه تنها مفید نیستند بلکه خطرناک هم نیز هستند [ سر بسته بگویم نمونه اش بچه هیئتی هایی که عشقشون فقط سینه زنی و هیئت است و بس!] زیرا آدم راتبدیل به یک فرد چاق و دارای بیماری های خاصی می کند چه از لحاظ فکری چه از لحاظ جسمی....

    پ.ن : می خواهم توهم کار فرهنگی و junk food را با هم تطبیقش دهم، ان شالله وقتی نوشتم در اختیارتون می گذارم اگر خواستید در همین جا نشرش دهید اگر هم نه، در یکی از وبلاگ ها ارائه خواهم کرد.

    "باشد تا رستگار شویم"
    پاسخ:
    سلام
    منظورتون فک کنم «ظرفیت» بود!

    هدف واضحه، چندین بار گفتم تو جاهای مختلف: کار فرهنگی
    ینی تغییر در تفکر آدم ها
    که یک فرایند طولانی مدت هم هست اتفاقاً!

    طوری حرف نزنید که گویا هدف شفاف نیس. اصن اسم این وبلاگ هست «کار فرهنگی» توی بخش «درباره این دفتر» هم فک کنم به اندازه ی کافی توضیح داده شده که هدف چیه. توی پست اول هم تعریف خودم رو از کار فرهنگی با استدلال ارائه دادم. پس هدف کاملاً مشخصه.

    بله، اگه از این برنامه ها به عنوان ابزار و وسیله ای برای هدف فرهنگی انجام بشه، خب بله، خوبه. ولی بدیهیه که من منظورم از اون مثال ها، هدف بودن اون برنامه ها به جای وسیله بودنشون بود. توی نظرات هم به اندازه ی کافی در این مورد صحبت شد.

    خب خدا رو شکر که شما متوجه منظور بنده شدید و البته نظرات شما در پست قبل هم اینو نشون داده بود. چون تحلیل هاتون بسیار عالی بود توی بخش نظرات پست قبل و معلوم بود اصل بحث رو گم نکردین.

    مثال junk food شما جالب بود و اصل مطلب رو می رسوند ولی خب خیلی اینجا مصداق نداره که مثلاً فلان برنامه ی معنوی رو به چیپس تشبیه کنیم. چون من هم مث بسیاری از دوستان موافقم که بسیاری از این برنامه ها لازم و مفیده (در حالی که چیپس مفید نیس) و باید در کنار کار فرهنگی به عنوان وسیله، و یا حتی مستقلاً به عنوان کار معنوی یا تفریحی یا سیاسی یا ... انجام بشه.

    و اما در مورد مثال خطرناک بودن! این اصن همون اصل حرف منه. توی متن پست قبل هم عرض کردم که "اوضاع کسی که توهم یه کاریو می زنه خیلی وخیم تره نسبت به کسی که اصن اون کارو انجام نمیده!" و واقعا خطرناکه. اصولاً و اساساً وقتی افراط و تفریط باشه و وقتی یه کار واجبی انجام نشه و به جاش یه کار دیگه (حتی اگه اون کار هم خوب و مفید باشه) انجام بشه، این خطرناکه. مث اینه که یه نفر کلاً پروتئین رو از غذاهاش حذف کنه و هی بگه من دارم ویتامین مصرف می کنم! خب بدن به پروتئین هم نیاز داره!
    منظورم اینه که حتی اگه اون مواردی که در پست قبل ذکر کردم رو junk food در نظر نگیریم(که بهتره نگیریم) و یه غذای خیلی مفید هم در نظر بگیریم، بازم جایگزین شدنش با کار فرهنگی خطرناکه و بدنه ی اجتماع رو ضعیف می کنه. کار فرهنگی به جای خودش، کارهای غیرفرهنگی هم به جای خودش...

    نمونه ای هم که در این نظر فرمودید ینی همون " بچه هیئتی هایی که عشقشون فقط سینه زنی و هیئت است و بس!" بسیااااااااااار عالی بود و حرف دل...  اگه به همین بچه هیئتی ها بگی بیا یه 5 دقیقه در مورد فلسفه ی عاشورا صحبت کن، نمی تونن! و این جای تاسف داره. (حالا دوستان نیان بگن سینه زدن لازمه و باید باشه و در طول تاریخ همین سینه زنی ها و روضه ها اسلام رو حفظ کرده و ...!!)

    بسیار هم خوب... منتظر پست تون در وبلاگ تون خواهم بود
    :)

    ممنون از حضور فعالانه ی شما

  • قافله صبر و بصیرت
  • با سلام و عرض تبریک دهه کرامت خدمت شما

    وبلاگ " قافله صبر و بصیرت " با سابقه ی بیش از 5 سال ، بدلیل مشکلات و محدودیت های بلاگفا و حذف شدن اکثر مطالب و قالب های آن توسط بلاگفا ، از این پس در سرور دیگری به ادامه فعالیت می پردازد . ایجاد امکانات جدیدی نظیر : چت باکس ، تبادل لینک هوشمند ، خبرنامه ، عضویت در صبر و بصیرت و ... نقطه عطفی را نسبت به وبلاگ سابق نشان میدهد .

    مطالب ارسالی در کلیه موضوعات ( سیاسی ، مذهبی ، فرهنگی ، ورزشی و....) خصوصا تبیین و روشنگری و بصیرت افزایی خواهد بود .
    لذا از شما دعوت میشود که به وبلاگ ما تشریف آورده و با نظرات و انتقادات و پیشنهادات خود ، ما را در این فضای سایبری و جنگ نرم یاری کنید .

    در صورت تمایل به تبادل لینک ، اطلاع دهید .
    این وبلاگ هر هفته 2 الی 3 مرتبه بروز رسانی خواهد شد .
    :::  حمایت کنید    :::
    پاسخ:
    سلام
    ان شاءالله که کارتون در راستای تعریف صحیح کار فرهنگی باشه که حقیقتاً کار فرهنگی جهاد بزرگیه...

    ارسال دست نوشته

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">