یکی دیگه از مشکلات جدی فعالین و مسئولین فرهنگی از نظر این حقیر، عدم تجهیز اون ها به دانش، تفکر و قدرت تحلیله. یک فعال فرهنگی باید قبل از هر چیز یک تحلیلگر قوی باشه و لازمه ی تحلیلگری هم قطعاً داشتن اطلاعات کافی، مهم و به روزه.
در حوزه فرهنگ ما با دشمنان جدی و قسم خورده ای رو به رو هستیم که شدیداً اهل مطالعه و پر از آگاهی هستند و اصولاً با روش های علمی و کارشناسی شده، کار فرهنگی می کنن. به طور کامل از افکار مسلمون ها خبر دارن، از اختلاف نظرهاشون باخبرن، کامل شیعه و تفکرش رو می شناسن، کامل اهل سنت و تفکرش رو می شناسن، با قرآن حسابی آشنا هستن، تاریخ رو از بَرَن، با خصوصیات روانی و اخلاقی ملت ها و سلایق شون آشنایی دارن، با تاریخ هر کشوری آشنایی دارن، با فضای فرهنگی و جغرافیایی هر منطقه آشنایی دارن، با خصوصیات ذاتی انسان ها هم کاملاً آشنایی دارن و نقطه ضعف ها رو خوب می شناسن، نتیجه این میشه که ما می بینیم این دشمن به طرز حیرت آوری برای هر قشر و لایه ی جامعه با هر تفکر و سلیقه ای، یه برنامه فرهنگی (و البته از نوعِ خلاف ارزش های انسانی) می ریزه و با قدرت پیروز هم میشه.... برای ایرانی ها یه برنامه های خاصی داره، برای عرب ها یه جور، برای مدیترانه ای ها یک جور، برای تازه مسلمون های اروپایی یک جور، برای مسلمون های سکولار ترکیه یه جور... و یا مثلاً در داخل ایران با کمال شگفتی شاهدیم که دشمن به طور کاملاً برنامه ریزی شده و حساب شده ای داره برای قشر روحانی ما در حوزه های علمیه یه برنامه ای رو پیاده می کنه، برای قشر مذهبی یه برنامه ای، برای حزب اللهی ها و بچه هیئتی ها یه برنامه ی دیگه، برای غیرمذهبی ها یه جور، برای بی قید و بندها یه جور، برای نوجوون ها یه برنامه ی خاص، برای بانوان یه برنامه های دیگه، برای دانشجوها نقشه های خاص خودش و برای خواص، سیاسیون و نخبگان جامعه هم یه نقشه های خاص دیگه... با کمال شگفتی می بینیم با قرآن به جنگ قرآن میره... با گزاره های اسلامی، شبهات وارد می کنه علیه خودِ اسلام، با قرآن علیه ولایت فقیه شبهه ایجاد می کنه، با حدیث و روایت علیه حجاب شبهه وارد می کنه... انسان شگفت زده میشه از این همه حیله و زیرکی شیطانی!
برنامه هایی که از حیث دقت، جامعیت و تاثیرگذاری حقیقتاً بی نظیرند... و این فقط مستلزم یک مطالعه دقیق و جامع از فضای جامعه ی هدف برای اون کار فرهنگیه. مثلاً تا وقتی تو در مورد فضای فکری و علایق و سلایق یک نوجوان ایرانی با توجه به شرایط کشور و جامعه اش، اطلاعات کافی نداشته باشی، چجوری می تونی یه نقشه فرهنگی تا این حد تاثیرگذار ترتیب بدی و نتیجه هم بگیری؟ تا دقیقاً در مورد تفکرات فقهی و کلامی تدریس شده در حوزه های علمیه، اطلاع دقیق نداشته باشی، چجوری می خوای بین علمای شیعه اختلاف افکنی کنی و یا جریان های فکری انحرافی رو در حوزه های علمیه ایجاد کنی؟ تا به مدت طولانی یه نفوذیِ زیرک توی جمع بچه هیئتی ها نداشته باشی، چجوری می خوای نقطه ضعف های فکری یه بچه هیئتی دستت بیاد که بتونی از همون نقطه بهش ضربه بزنی؟!
این تاثیرگذاری عجیبی که ما در کار فرهنگی دشمن شاهد هستیم، یک واقعیت انکار ناپذیره و باید از خودمون بپرسیم که واقعاً چرا ما نتونستیم به این خوبی عمل کنیم... البته لازم به ذکره که یه جاهایی دشمن نتونست نفوذ کنه و بعد از قرن ها نتونست اسلام ناب رو در بسیاری از امور ازمون بگیره ولی واقعیت اینه که در این جاها، ما فعالین فرهنگی، خدمت خاصی نکردیم! بلکه قدرت خودِ اسلام و اهل بیت(ع) و شهدا و یا علمای مجتهد بوده که تونست جلوی نفوذشون رو بگیره... که اگه ما فعالین فرهنگی به وظایفمون به بهترین نحو عمل کرده بودیم، الان فرهنگ صحیح انسانی و اسلامی باید در تمامِ زندگیِ تمامِ مسلمان های دنیا جاری می بود و ما دشمن رو تحت تاثیر قرار می دادیم به جای این که فقط نگران شیوه های دفاعی در برابر تاثیرگذاری های دشمن می بودیم!
مشاهده ی دقت و ظرافت و جامعیت کار دشمن در زمینه ی فرهنگی، ما رو به تفکر وادار می کنه که ببینیم واقعاً مشکل ما چیه که نتونستیم اونطور که باید در زمینه ی کار فرهنگی تاثیرگذار باشیم و کار فرهنگی -به معنی تغییر در تفکر آحاد مردم در زمینه های مختلف- انجام بدیم.
در پست قبل اولین ایراد رو «توهّم کار فرهنگی» فعالین و مسئولین فرهنگی برشمردم که موجب می شه اصن از بیخ مسیر کار فرهنگی رو اشتباه بریم. در این قسمت می خوام مستقیماً به ایراد دوم ینی «عدم تجهیز» یک فعال یا مسئول فرهنگی اشاره کنم و بگم یکی دیگه از بزرگترین ایرادهای یک فعال و مسئول عرصه فرهنگی، ضعف در دانش و کار علمیه. ماها می خواییم بدون مطالعه، بدون تفکر، بدون علم، بدون تحلیل و بدون کارِ کارشناسی شده، کار فرهنگی انجام بدیم و عجیبه که با اعتماد به نفس مسئولیت یک کار فرهنگی رو هم بر عهده می گیریم و از این رو، انجام یک کار فرهنگی رو ساده و سبک می پنداریم. در حالی که همونطور که یه پروژه ی علمی سخت و نفسگیر و مستلزم مطالعات گوناگون و بررسی های دقیق علمی و کارشناسی شده است، یه پروژه ی فرهنگی هم باید همینطور باشه... وگرنه میشیم مث یک شخصی که صرفاً از روی دغدغه و غیرت ملی، بره فرماندهی یک عملیات نظامی رو در زمان جنگ برعهده بگیره ولی نه فنون نظامی رو بلد باشه و نه هیچ تسلیحاتی داشته باشه که به رزمنده های تحت امرش بده! دشمن داره با تانک و نفربر و هواپیما و انواع سلاح های سنگین و سبک و با جدیدترین روش های علمی و فنون نظامی به ما حمله می کنه ولی ما حتی یه نارنجک ساده هم نداریم که گردان تحت امرمون رو باهاش تجهیز کنیم و بفرستیم برای انجام عملیات و اصن شیوه های انجام عملیات و فنون استراتژیکی رو بلد نیستیم و اصن آموزش ندیدیم و به فنونش آشنا نیستیم... آیا عملیات کردن بدون آگاهی به فنون نظامی و با دست خالی که منجر به کلی تلفات از رزمنده های مومن ما بشه، منطقیه؟! اون وقت چرا یک فعال فرهنگی ما، به دید جهاد و یک عملیات جنگی به موضوع کار فرهنگی نگاه نمی کنه؟!
امروزه در بین دانشجوهای فعال فرهنگی متأسفانه می بینیم که ساعت ها وقت روزانه ی خودشون رو می ذارن پای وبگردی و شبکه های اجتماعی و به خیال خودشون دارن تو این شبکه ها کار فرهنگی می کنن و یا توهّم می زنن که با خوندن همه ی اخبار صحیح و غیرصحیح و مطالب موثق و غیرموثق رد و بدل شده در گروه های مختلف مجازی، داره به علمشون اضافه می شه و تازه به خودشون مغرور هم میشن که با این وقتی که در فضای مجازی و به خصوص این شبکه های اجتماعی عامی می ذارن، دائماً به روز هستن و اوضاع جامعه کاملاً دستشونه و به تمام مشکلات اشراف دارن! قربه الی الله!! در حالی که همین فعالین فرهنگی رو پای چهار تا از شبهات محکم دشمن علیه دین یا نظام اسلامی یا فرهنگ ایرانی اسلامی ما قرار بدی، می بینی که نمی تونن پاسخ بدن!! بنابراین به نظر می رسه از اوجب واجبات برای یک فعال عرصه فرهنگی اینه که وقت معینی رو روزانه اختصاص بده به مطالعات عمیق و جامع... بشینه کتاب بخونه... کتاب های مهم... کتاب های تحلیلیِ قوی... کتاب های تاریخی و اجتماعی و دینی...
یک فعال فرهنگی قبل از این که اصن دست به کاری بزنه در حوزه ی فرهنگ، باید لااقل یه دور تاریخ اسلام خونده باشه، باید به اصول و عقاید بنیادین دین اسلام اشراف داشته باشه، تا حد زیادی با آیات قرآن و کتاب های بنیادین شیعه مث نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و ادعیه مهم شیعه آشنایی داشته باشه، باید مطالعات آماری و روانشناختی مخصوص جامعه هدف خودش رو داشته باشه(مثلاً اگه قراره جامعه هدفش، دانش آموزان دبیرستانی در فلان شهر باشه، باید بره کمی در مورد رفتارها و علایق و سلایق و خصوصیات روانی نوجوانان و فرهنگ بومیِ اون منطقه مطالعه کنه)، باید با شبهات مطرح شده در فضای اون جامعه هدف آشنایی داشته باشه، باید به موضوعات روز در اون زمینه مدنظرش، اشراف داشته باشه، باید با آسیب های رایج در زمینه کاری خودش آشنا باشه، و در کنار همه ی این ها، باید بشینه فکر کنه، راهکار ارائه بده، راهکارها و تجربیات قبلی ها رو بررسی کنه، و خلاصه حسابی خودش رو تجهیز کنه و بعد بره فلان سِمَت فرهنگی رو متقبّل بشه یا فلان گروه یا مؤسّسه فرهنگی رو تشکیل بده...
البته باید توجه کرد که این بدین معنی نیس که از ترس عدم تجهیز، کلاً به سه کیلومتریِ کار فرهنگی نزدیک هم نشیم! نه، طبیعیه که بسیاری از این امور رو می تونیم در حین انجام کارهای فرهنگی خُرد، کم کم یاد بگیریم و در روند انجام کارهای فرهنگی گروهی ورزیده بشیم. بدیهیه که هیچ فرد حرفه ای و نخبه، از اول حرفه ای و نخبه به دنیا نیومده! ولی بحث اینه که امروزه 99 درصد فعالین و مسئولین فرهنگی ما اصلاً نمی خوان بپذیرن که علمِ انجام کار فرهنگی رو ندارن! افرادی که بعد از سال ها کار فرهنگی هم، هنوز تو فضای سرخوشانه ی خودشون به سر می برن و با اعتماد به نفس اصلاً یک درصد هم شک نمی کنن که آیا با علم کافی دارن کار فرهنگی انجام میدن یا همینجوری دیمی یه چیزی از دستشون در میره تحت عنوان کار فرهنگی!
من خودم شخصاً در مواجهه با بسیاری از این فعالین فرهنگی، متوجه شدم که این عزیزان به رغم نیت خیرخواهانه و قلب پاک و مؤمنی که دارن، به هیچ عنوان دارای قدرت تحلیل نیستند و اساساً تحلیل و شناسایی در کار فرهنگی اون ها جایی نداره و اگه هم ازشون خواسته بشه که فلان موضوع فرهنگی یا اجتماعی رو تحلیل کنن، از اون ها تحلیل هایی بسیار سطحی و ضعیف خواهیم شنید... دلیل اصلی این ضعف، کمبود علم و آگاهیه... کسی که در حوزه ی کاری خودش، مطالعات پیوسته و گسترده داشته باشه و دائماً فکرش در حال تازه شدن باشه، کم کم دارای قدرت تحلیل های عمیق و موشکافانه میشه و می تونه در زمینه کاری خودش به یک خبره تبدیل بشه... همون اتفاقی که ما در عرصه های علمی (مهندسی، پزشکی، سیاسی، حقوقی و ...) شاهدش هستیم.
یادمون باشه جبهه دشمن به شدت قوی و علمی و کارشناسی شده داره عمل می کنه و مقابله با این دشمن (ینی دفاع) و بلکه حمله به مواضع این دشمن جز با کار قوی و علمی و کارشناسی شده ممکن نیس و از اصلی ترین وظایف مدیران فرهنگی (از مسئولین گرفته تا اون دانشجویی که یه گروه کوچیک فرهنگی رو در مسجد یا دانشگاه خودش راه اندازی می کنه) اینه که در کنار برنامه های فرهنگی، بتونه موجبان رشد علمی و فکری و تحلیلی خودش و زیردستاش رو هم فراهم کنه و اساساً واژه «جهاد» در عرصه ی فرهنگی اینجوریه که معنا پیدا می کنه.
این کار دو نتیجه ی خیلی مهم خواهد داشت: یکی این که خروجی های فرهنگی اون سازمان یا گروه یا موسسه بسیار عالی و موثر خواهد بود و به معنای واقعی کلمه یه کار فرهنگی عالی انجام خواهد شد. و دوم این که هر کدوم از دست اندرکاران این کار فرهنگی، بعد از مدتی به یک نخبه ی فرهنگی تبدیل میشن... ینی این افراد تو هر پروژه ی فرهنگی دیگه ای هم حضور پیدا کنن، عالمانه اون پروژه رو هدایت خواهند کرد و اصول کار فرهنگی شون رو بر مبنای تفکر و تعقل و شناسایی و مطالعه بنا می کنن و از اتلاف وقت و انرژی و هزینه در عرصه ی فرهنگ جلوگیری خواهند کرد.
از نظر بنده این دو خروجی اینقد دارای اهمیته که باید به عنوان یک چشم انداز مهم به اون نگاه کرد و برای رسیدن به این چشم انداز در همه گروه ها و موسسات و سازمان های فرهنگی جهادگونه تلاش کرد که این جهاد قطعاً اجر بالایی خواهد داشت.
در برگ های بعدی این دفتر، راهکارهای رسیدن به این چشم انداز کم کم ارائه خواهد شد ان شاءالله.
* یه نکته ی قابل ذکر اینه که بنده به دلیل سوابق و علاقه م به کارهای فرهنگی اسلامی و اعتقادی، مثال هایی که می زنم، اغلب مثال های دینی از آب در میان! در حالی که این ایرادها در زمینه های دیگه ی فرهنگی هم کارساز و قابل توجهه. مثلاً کسی که می خواد فرهنگ بستن کمربند ماشین رو در مردم ایجاد کنه، یا کسی که می خواد فرهنگ خوشرویی با توریست ها رو بین مردم کشور جا بندازه، یا کسی که می خواد فرهنگ توجه به حفظ محیط زیست و یا فرهنگ صرفه جویی در مصرف آب رو رواج بده بین مردم، هم باید اهل مطالعه در زمینه ی مدنظر خودش باشه. باید حسابی کارشناسی کنه، خوب راهکارها رو بررسی کنه، مطالعات آماری دقیق در جامعه هدف انجام بده، بره بررسی کنه اساساً چرا مثلاً مردم فلان منطقه به محیط زیست بی توجه ان، بعد بره وارد کار فرهنگ سازی (یا همون کار فرهنگی به معنی تغییر تفکر آحاد مردم و در نتیجه تغییر در رفتار اجتماعی شون) بشه و نتیجه ی یه همچین کار فرهنگی ای، قطعاً تاثیرگذار و مستحکم خواهد بود. اینو گفتم که دوستان فک نکنن این نوشته های بنده، صرفاً برای مسائل فرهنگی اعتقادی و دینی کاربرد داره.