توی پرانتز!
اینجا واجب شد توی پرانتز یه توضیحی بدم. حس می کنم پست قبلی رو برخی از دوستان بد متوجه شدن...
خب اگه نظرات رو یه نگاهی بندازین، متوجه می شین که بحث های خیلی جدی و خوبی شکل گرفت توی پست قبل و من به شخصه چیزای خوبی یاد گرفتم... اما از نظرات برخی دوستان فهمیدم که یه چیزیو اشتباه برداشت کردن... که اینجا لازمه توضیح بدم... بعضی از دوستان که زحمت کشیدن و نظر گذاشتن، منتقد شدن که این نمونه هایی که توی پست قبل بنده نوشتم، توهم کار فرهنگی نیستن؛ اتفاقاً خیلی هم کارای خوب و مهمی هستن و لازمه انجام بشن و بعضی ها توضیحات زیادی هم دادن که چرا لازمه انجام بشن؛ مثلاً چرا لازمه ما حتماً مخاطبین رو به اردوی زیارتی مشهد ببریم یا چرا لازمه ما جنبش تصویری راه بندازیم یا چرا لازمه ما جلسه ی زیارت عاشورا برگزار کنیم یا ... و در واقع انتقادشون به این بود که چرا من این کارها رو سبک شمردم!
نه عزیزان، بنده این کارها رو سبک نشمردم، نگفتم هم که لازم نیستن و نگفتم که نباید انجام بشن. اتفاقاً بنده هم معتقدم هر کدوم از این کارها در جای خودش باید انجام بشه و خودم هم استقبال می کنم. منتها دوستان رشته ی اصلی بحث رو (و بلکه عنوان این وبلاگ رو) گم کردن گویا.
بحث من اینه که این کارها (هرچقدم که خوب و لازم و واجب و مفید باشن) کار فرهنگی نیستن... بحث ما اینجا کار فرهنگیه نه چیز دیگه. قبلاً هم عرض کرده بودم که یه برنامه ای ممکنه کار تفریحی باشه، خیلی هم خوبه، تفریح لازمه. نباید حذف بشه. یه برنامه ای، کار معنویه. بسیار هم عالیه. کسی نگفت کار معنوی نباید انجام بشه. یه برنامه ای کار علمیه، بسیار هم لازمه و نباید حذف بشه توی یه مجموعه ای. اما هیچ کدوم از اینا کار فرهنگی نیس... بحث اینه! تمام بحث من در پست قبل این بود که این کارها هرچقدم که لازم باشن، هر چقدم که خوب باشن، تحت عنوان «کار فرهنگی» نباید انجام بشن. نباید از بودجه ی فرهنگی برای این کارهای غیرفرهنگی (حالا یا علمی، یا تفریحی، یا معنوی یا سیاسی یا ...) استفاده بشه. نباید این کارها جایگزین کار فرهنگی بشه. کار فرهنگی به جای خودش، کار معنوی و تفریحی و ... هم به جای خودش.
این مث اینه که من اعتراض کنم که چرا فلان معلم با عنوان معلم ریاضی، داره از زنگ ریاضی بچه ها سوء استفاده می کنه و بهشون ادبیات درس میده و اون وقت یکی به من معترض بشه که: خب مگه چشه؟ ادبیات هم لازمه، بچه های ایران زمین باید ادبیات بدونن، ادبیات جزء لاینفک فرهنگ و هنر این مرز و بومه، شما حق نداری به ادبیات فارسی توهین کنی و ...!!
کسی که این اعتراض رو به من بکنه، معلومه اصن متوجه اصل قضیه نشده. اصل قضیه این نیس که ادبیات بده یا نباید بچه های این مرز و بوم ادبیات بخونن! اصل قضیه اینه که معلم ریاضی حق نداره از ساعت ریاضیِ بچه ها بزنه و به جاش درس دیگه ای رو درس بده. چون اولاً داره حقوق می گیره که به بچه ها «ریاضی» درس بده و ثانیاً بچه ها در کنار ادبیات، لازمه ریاضی هم بدونن! ریاضی به جای خودش، ادبیات هم به جای خودش!
امیدوارم دوستان در پست های بعدی، اصل و ریشه ی بحث رو گم نکنن و دقت بیشتری داشته باشن.
- ۹۴/۰۵/۲۴