کار فرهنگی

آنچه در مورد فرهنگ و کار فرهنگی یاد گرفته ام

کار فرهنگی

آنچه در مورد فرهنگ و کار فرهنگی یاد گرفته ام

کار فرهنگی
دسته بندی برگ های این دفتر
بایگانی این دفتر
آخرین برگ های این دفتر
آخرین دست نوشته های شما
۲۹
مرداد ۹۴

یکی دیگه از مشکلات جدی فعالین و مسئولین فرهنگی از نظر این حقیر، عدم تجهیز اون ها به دانش، تفکر و قدرت تحلیله. یک فعال فرهنگی باید قبل از هر چیز یک تحلیلگر قوی باشه و لازمه ی تحلیلگری هم قطعاً داشتن اطلاعات کافی، مهم و به روزه.

در حوزه فرهنگ ما با دشمنان جدی و قسم خورده ای رو به رو هستیم که شدیداً اهل مطالعه و پر از آگاهی هستند و اصولاً با روش های علمی و کارشناسی شده، کار فرهنگی می کنن. به طور کامل از افکار مسلمون ها خبر دارن، از اختلاف نظرهاشون باخبرن، کامل شیعه و تفکرش رو می شناسن، کامل اهل سنت و تفکرش رو می شناسن، با قرآن حسابی آشنا هستن، تاریخ رو از بَرَن، با خصوصیات روانی و اخلاقی ملت ها و سلایق شون آشنایی دارن، با تاریخ هر کشوری آشنایی دارن، با فضای فرهنگی و جغرافیایی هر منطقه آشنایی دارن، با خصوصیات ذاتی انسان ها هم کاملاً آشنایی دارن و نقطه ضعف ها رو خوب می شناسن، نتیجه این میشه که ما می بینیم این دشمن به طرز حیرت آوری برای هر قشر و لایه ی جامعه با هر تفکر و سلیقه ای، یه برنامه فرهنگی (و البته از نوعِ خلاف ارزش های انسانی) می ریزه و با قدرت پیروز هم میشه.... برای ایرانی ها یه برنامه های خاصی داره، برای عرب ها یه جور، برای مدیترانه ای ها یک جور، برای تازه مسلمون های اروپایی یک جور، برای مسلمون های سکولار ترکیه یه جور... و یا مثلاً در داخل ایران با کمال شگفتی شاهدیم که دشمن به طور کاملاً برنامه ریزی شده و حساب شده ای داره برای قشر روحانی ما در حوزه های علمیه یه برنامه ای رو پیاده می کنه، برای قشر مذهبی یه برنامه ای، برای حزب اللهی ها و بچه هیئتی ها یه برنامه ی دیگه، برای غیرمذهبی ها یه جور، برای بی قید و بندها یه جور، برای نوجوون ها یه برنامه ی خاص، برای بانوان یه برنامه های دیگه، برای دانشجوها نقشه های خاص خودش و برای خواص، سیاسیون و نخبگان جامعه هم یه نقشه های خاص دیگه... با کمال شگفتی می بینیم با قرآن به جنگ قرآن میره... با گزاره های اسلامی، شبهات وارد می کنه علیه خودِ اسلام، با قرآن علیه ولایت فقیه شبهه ایجاد می کنه، با حدیث و روایت علیه حجاب شبهه وارد می کنه... انسان شگفت زده میشه از این همه حیله و زیرکی شیطانی!

برنامه هایی که از حیث دقت، جامعیت و تاثیرگذاری حقیقتاً بی نظیرند... و این فقط مستلزم یک مطالعه دقیق و جامع از فضای جامعه ی هدف برای اون کار فرهنگیه. مثلاً تا وقتی تو در مورد فضای فکری و علایق و سلایق یک نوجوان ایرانی با توجه به شرایط کشور و جامعه اش، اطلاعات کافی نداشته باشی، چجوری می تونی یه نقشه فرهنگی تا این حد تاثیرگذار ترتیب بدی و نتیجه هم بگیری؟ تا دقیقاً در مورد تفکرات فقهی و کلامی تدریس شده در حوزه های علمیه، اطلاع دقیق نداشته باشی، چجوری می خوای بین علمای شیعه اختلاف افکنی کنی و یا جریان های فکری انحرافی رو در حوزه های علمیه ایجاد کنی؟ تا به مدت طولانی یه نفوذیِ زیرک توی جمع بچه هیئتی ها نداشته باشی، چجوری می خوای نقطه ضعف های فکری یه بچه هیئتی دستت بیاد که بتونی از همون نقطه بهش ضربه بزنی؟!

این تاثیرگذاری عجیبی که ما در کار فرهنگی دشمن شاهد هستیم، یک واقعیت انکار ناپذیره و باید از خودمون بپرسیم که واقعاً چرا ما نتونستیم به این خوبی عمل کنیم... البته لازم به ذکره که یه جاهایی دشمن نتونست نفوذ کنه و بعد از قرن ها نتونست اسلام ناب رو در بسیاری از امور ازمون بگیره ولی واقعیت اینه که در این جاها، ما فعالین فرهنگی، خدمت خاصی نکردیم! بلکه قدرت خودِ اسلام و اهل بیت(ع) و شهدا و یا علمای مجتهد بوده که تونست جلوی نفوذشون رو بگیره... که اگه ما فعالین فرهنگی به وظایفمون به بهترین نحو عمل کرده بودیم، الان فرهنگ صحیح انسانی و اسلامی باید در تمامِ زندگیِ تمامِ مسلمان های دنیا جاری می بود و ما دشمن رو تحت تاثیر قرار می دادیم به جای این که فقط نگران شیوه های دفاعی در برابر تاثیرگذاری های دشمن می بودیم!

مشاهده ی دقت و ظرافت و جامعیت کار دشمن در زمینه ی فرهنگی، ما رو به تفکر وادار می کنه که ببینیم واقعاً مشکل ما چیه که نتونستیم اونطور که باید در زمینه ی کار فرهنگی تاثیرگذار باشیم و کار فرهنگی -به معنی تغییر در تفکر آحاد مردم در زمینه های مختلف- انجام بدیم.

در پست قبل اولین ایراد رو «توهّم کار فرهنگی» فعالین و مسئولین فرهنگی برشمردم که موجب می شه اصن از بیخ مسیر کار فرهنگی رو اشتباه بریم. در این قسمت می خوام مستقیماً به ایراد دوم ینی «عدم تجهیز» یک فعال یا مسئول فرهنگی اشاره کنم و بگم یکی دیگه از بزرگترین ایرادهای یک فعال و مسئول عرصه فرهنگی، ضعف در دانش و کار علمیه. ماها می خواییم بدون مطالعه، بدون تفکر، بدون علم، بدون تحلیل و بدون کارِ کارشناسی شده، کار فرهنگی انجام بدیم و عجیبه که با اعتماد به نفس مسئولیت یک کار فرهنگی رو هم بر عهده می گیریم و از این رو، انجام یک کار فرهنگی رو ساده و سبک می پنداریم. در حالی که همونطور که یه پروژه ی علمی سخت و نفسگیر و مستلزم مطالعات گوناگون و بررسی های دقیق علمی و کارشناسی شده است، یه پروژه ی فرهنگی هم باید همینطور باشه... وگرنه میشیم مث یک شخصی که صرفاً از روی دغدغه و غیرت ملی، بره فرماندهی یک عملیات نظامی رو در زمان جنگ برعهده بگیره ولی نه فنون نظامی  رو بلد باشه و نه هیچ تسلیحاتی داشته باشه که به رزمنده های تحت امرش بده! دشمن داره با تانک و نفربر و هواپیما و انواع سلاح های سنگین و سبک و با جدیدترین روش های علمی و فنون نظامی به ما حمله می کنه ولی ما حتی یه نارنجک ساده هم نداریم که گردان تحت امرمون رو باهاش تجهیز کنیم و بفرستیم برای انجام عملیات و اصن شیوه های انجام عملیات و فنون استراتژیکی رو بلد نیستیم و اصن آموزش ندیدیم و به فنونش آشنا نیستیم... آیا عملیات کردن بدون آگاهی به فنون نظامی و با دست خالی که منجر به کلی تلفات از رزمنده های مومن ما بشه، منطقیه؟! اون وقت چرا یک فعال فرهنگی ما، به دید جهاد و یک عملیات جنگی به موضوع کار فرهنگی نگاه نمی کنه؟!

امروزه در بین دانشجوهای فعال فرهنگی متأسفانه می بینیم که ساعت ها وقت روزانه ی خودشون رو می ذارن پای وبگردی و شبکه های اجتماعی و به خیال خودشون دارن تو این شبکه ها کار فرهنگی می کنن و یا توهّم می زنن که با خوندن همه ی اخبار صحیح و غیرصحیح و مطالب موثق و غیرموثق رد و بدل شده در گروه های مختلف مجازی، داره به علمشون اضافه می شه و تازه به خودشون مغرور هم میشن که با این وقتی که در فضای مجازی و به خصوص این شبکه های اجتماعی عامی می ذارن، دائماً به روز هستن و اوضاع جامعه کاملاً دستشونه و به تمام مشکلات اشراف دارن! قربه الی الله!! در حالی که همین فعالین فرهنگی رو پای چهار تا از شبهات محکم دشمن علیه دین یا نظام اسلامی یا فرهنگ ایرانی اسلامی ما قرار بدی، می بینی که نمی تونن پاسخ بدن!! بنابراین به نظر می رسه از اوجب واجبات برای یک فعال عرصه فرهنگی اینه که وقت معینی رو روزانه اختصاص بده به مطالعات عمیق و جامع... بشینه کتاب بخونه... کتاب های مهم... کتاب های تحلیلیِ قوی... کتاب های تاریخی و اجتماعی و دینی...

یک فعال فرهنگی قبل از این که اصن دست به کاری بزنه در حوزه ی فرهنگ، باید لااقل یه دور تاریخ اسلام خونده باشه، باید به اصول و عقاید بنیادین دین اسلام اشراف داشته باشه، تا حد زیادی با آیات قرآن و کتاب های بنیادین شیعه مث نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و ادعیه مهم شیعه آشنایی داشته باشه، باید مطالعات آماری و روانشناختی مخصوص جامعه هدف خودش رو داشته باشه(مثلاً اگه قراره جامعه هدفش، دانش آموزان دبیرستانی در فلان شهر باشه، باید بره کمی در مورد رفتارها و علایق و سلایق و خصوصیات روانی نوجوانان و فرهنگ بومیِ اون منطقه مطالعه کنه)، باید با شبهات مطرح شده در فضای اون جامعه هدف آشنایی داشته باشه، باید به موضوعات روز در اون زمینه مدنظرش، اشراف داشته باشه، باید با آسیب های رایج در زمینه کاری خودش آشنا باشه، و در کنار همه ی این ها، باید بشینه فکر کنه، راهکار ارائه بده، راهکارها و تجربیات قبلی ها رو بررسی کنه،  و خلاصه حسابی خودش رو تجهیز کنه و بعد بره فلان سِمَت فرهنگی رو متقبّل بشه یا فلان گروه یا مؤسّسه فرهنگی رو تشکیل بده...

البته باید توجه کرد که این بدین معنی نیس که از ترس عدم تجهیز، کلاً به سه کیلومتریِ کار فرهنگی نزدیک هم نشیم! نه، طبیعیه که بسیاری از این امور رو می تونیم در حین انجام کارهای فرهنگی خُرد، کم کم یاد بگیریم و در روند انجام کارهای فرهنگی گروهی ورزیده بشیم. بدیهیه که هیچ فرد حرفه ای و نخبه، از اول حرفه ای و نخبه به دنیا نیومده! ولی بحث اینه که امروزه 99 درصد فعالین و مسئولین فرهنگی ما اصلاً نمی خوان بپذیرن که علمِ انجام کار فرهنگی رو ندارن! افرادی که بعد از سال ها کار فرهنگی هم، هنوز تو فضای سرخوشانه ی خودشون به سر می برن و با اعتماد به نفس اصلاً یک درصد هم شک نمی کنن که آیا با علم کافی دارن کار فرهنگی انجام میدن یا همینجوری دیمی یه چیزی از دستشون در میره تحت عنوان کار فرهنگی!

من خودم شخصاً در مواجهه با بسیاری از این فعالین فرهنگی، متوجه شدم که این عزیزان به رغم نیت خیرخواهانه و قلب پاک و مؤمنی که دارن، به هیچ عنوان دارای قدرت تحلیل نیستند و اساساً تحلیل و شناسایی در کار فرهنگی اون ها جایی نداره و اگه هم ازشون خواسته بشه که فلان موضوع فرهنگی یا اجتماعی رو تحلیل کنن، از اون ها تحلیل هایی بسیار سطحی و ضعیف خواهیم شنید... دلیل اصلی این ضعف، کمبود علم و آگاهیه... کسی که در حوزه ی کاری خودش، مطالعات پیوسته و گسترده داشته باشه و دائماً فکرش در حال تازه شدن باشه، کم کم دارای قدرت تحلیل های عمیق و موشکافانه میشه و می تونه در زمینه کاری خودش به یک خبره تبدیل بشه... همون اتفاقی که ما در عرصه های علمی (مهندسی، پزشکی، سیاسی، حقوقی و ...) شاهدش هستیم.

یادمون باشه جبهه دشمن به شدت قوی و علمی و کارشناسی شده داره عمل می کنه و مقابله با این دشمن (ینی دفاع) و بلکه حمله به مواضع این دشمن جز با کار قوی و علمی و کارشناسی شده ممکن نیس و از اصلی ترین وظایف مدیران فرهنگی (از مسئولین گرفته تا اون دانشجویی که یه گروه کوچیک فرهنگی رو در مسجد یا دانشگاه خودش راه اندازی می کنه) اینه که در کنار برنامه های فرهنگی، بتونه موجبان رشد علمی و فکری و تحلیلی خودش و زیردستاش رو هم فراهم کنه و اساساً واژه «جهاد» در عرصه ی فرهنگی اینجوریه که معنا پیدا می کنه.

این کار دو نتیجه ی خیلی مهم خواهد داشت: یکی این که خروجی های فرهنگی اون سازمان یا گروه یا موسسه بسیار عالی و موثر خواهد بود و به معنای واقعی کلمه یه کار فرهنگی عالی انجام خواهد شد. و دوم این که هر کدوم از دست اندرکاران این کار فرهنگی، بعد از مدتی به یک نخبه ی فرهنگی تبدیل میشن... ینی این افراد تو هر پروژه ی فرهنگی دیگه ای هم حضور پیدا کنن، عالمانه اون پروژه رو هدایت خواهند کرد و اصول کار فرهنگی شون رو بر مبنای تفکر و تعقل و شناسایی و مطالعه بنا می کنن و از اتلاف وقت و انرژی و هزینه در عرصه ی فرهنگ جلوگیری خواهند کرد.

از نظر بنده این دو خروجی اینقد دارای اهمیته که باید به عنوان یک چشم انداز مهم به اون نگاه کرد و برای رسیدن به این چشم انداز در همه گروه ها و موسسات و سازمان های فرهنگی جهادگونه تلاش کرد که این جهاد قطعاً اجر بالایی خواهد داشت.

در برگ های بعدی این دفتر، راهکارهای رسیدن به این چشم انداز کم کم ارائه خواهد شد ان شاءالله.


* یه نکته ی قابل ذکر اینه که بنده به دلیل سوابق و علاقه م به کارهای فرهنگی اسلامی و اعتقادی، مثال هایی که می زنم، اغلب مثال های دینی از آب در میان! در حالی که این ایرادها در زمینه های دیگه ی فرهنگی هم کارساز و قابل توجهه. مثلاً کسی که می خواد فرهنگ بستن کمربند ماشین رو در مردم ایجاد کنه، یا کسی که می خواد فرهنگ خوشرویی با توریست ها رو بین مردم کشور جا بندازه، یا کسی که می خواد فرهنگ توجه به حفظ محیط زیست و یا فرهنگ صرفه جویی در مصرف آب رو رواج بده بین مردم، هم باید اهل مطالعه در زمینه ی مدنظر خودش باشه. باید حسابی کارشناسی کنه، خوب راهکارها رو بررسی کنه، مطالعات آماری دقیق در جامعه هدف انجام بده، بره بررسی کنه اساساً چرا مثلاً مردم فلان منطقه به محیط زیست بی توجه ان، بعد بره وارد کار فرهنگ سازی (یا همون کار فرهنگی به معنی تغییر تفکر آحاد مردم و در نتیجه تغییر در رفتار اجتماعی شون) بشه و نتیجه ی یه همچین کار فرهنگی ای، قطعاً تاثیرگذار و مستحکم خواهد بود. اینو گفتم که دوستان فک نکنن این نوشته های بنده، صرفاً برای مسائل فرهنگی اعتقادی و دینی کاربرد داره.

۲۴
مرداد ۹۴

اینجا واجب شد توی پرانتز یه توضیحی بدم. حس می کنم پست قبلی رو برخی از دوستان بد متوجه شدن...

خب اگه نظرات رو یه نگاهی بندازین، متوجه می شین که بحث های خیلی جدی و خوبی شکل گرفت توی پست قبل و من به شخصه چیزای خوبی یاد گرفتم... اما از نظرات برخی دوستان فهمیدم که یه چیزیو اشتباه برداشت کردن... که اینجا لازمه توضیح بدم... بعضی از دوستان که زحمت کشیدن و نظر گذاشتن، منتقد شدن که این نمونه هایی که توی پست قبل بنده نوشتم، توهم کار فرهنگی نیستن؛ اتفاقاً خیلی هم کارای خوب و مهمی هستن و لازمه انجام بشن و بعضی ها توضیحات زیادی هم دادن که چرا لازمه انجام بشن؛ مثلاً چرا لازمه ما حتماً مخاطبین رو به اردوی زیارتی مشهد ببریم یا چرا لازمه ما جنبش تصویری راه بندازیم یا چرا لازمه ما جلسه ی زیارت عاشورا برگزار کنیم یا ... و در واقع انتقادشون به این بود که چرا من این کارها رو سبک شمردم!

نه عزیزان، بنده این کارها رو سبک نشمردم، نگفتم هم که لازم نیستن و نگفتم که نباید انجام بشن. اتفاقاً بنده هم معتقدم هر کدوم از این کارها در جای خودش باید انجام بشه و خودم هم استقبال می کنم. منتها دوستان رشته ی اصلی بحث رو (و بلکه عنوان این وبلاگ رو) گم کردن گویا.

بحث من اینه که این کارها (هرچقدم که خوب و لازم و واجب و مفید باشن) کار فرهنگی نیستن... بحث ما اینجا کار فرهنگیه نه چیز دیگه. قبلاً هم عرض کرده بودم که یه برنامه ای ممکنه کار تفریحی باشه، خیلی هم خوبه، تفریح لازمه. نباید حذف بشه. یه برنامه ای، کار معنویه. بسیار هم عالیه. کسی نگفت کار معنوی نباید انجام بشه. یه برنامه ای کار علمیه، بسیار هم لازمه و نباید حذف بشه توی یه مجموعه ای. اما هیچ کدوم از اینا کار فرهنگی نیس... بحث اینه! تمام بحث من در پست قبل این بود که این کارها هرچقدم که لازم باشن، هر چقدم که خوب باشن، تحت عنوان «کار فرهنگی» نباید انجام بشن. نباید از بودجه ی فرهنگی برای این کارهای غیرفرهنگی (حالا یا علمی، یا تفریحی، یا معنوی یا سیاسی یا ...) استفاده بشه. نباید این کارها جایگزین کار فرهنگی بشه. کار فرهنگی به جای خودش، کار معنوی و تفریحی و ... هم به جای خودش.

این مث اینه که من اعتراض کنم که چرا فلان معلم با عنوان معلم ریاضی، داره از زنگ ریاضی بچه ها سوء استفاده می کنه و بهشون ادبیات درس میده و اون وقت یکی به من معترض بشه که: خب مگه چشه؟ ادبیات هم لازمه، بچه های ایران زمین باید ادبیات بدونن، ادبیات جزء لاینفک فرهنگ و هنر این مرز و بومه، شما حق نداری به ادبیات فارسی توهین کنی و ...!!

کسی که این اعتراض رو به من بکنه، معلومه اصن متوجه اصل قضیه نشده. اصل قضیه این نیس که ادبیات بده یا نباید بچه های این مرز و بوم ادبیات بخونن! اصل قضیه اینه که معلم ریاضی حق نداره از ساعت ریاضیِ بچه ها بزنه و به جاش درس دیگه ای رو درس بده. چون اولاً داره حقوق می گیره که به بچه ها «ریاضی» درس بده و ثانیاً بچه ها در کنار ادبیات، لازمه ریاضی هم بدونن! ریاضی به جای خودش، ادبیات هم به جای خودش!

امیدوارم دوستان در پست های بعدی، اصل و ریشه ی بحث رو گم نکنن و دقت بیشتری داشته باشن.

۱۴
مرداد ۹۴

یکی از اصلی ترین مشکلات و معضلات در حوزه کار فرهنگی از نظر بنده، اینه که فعالین یا مسئولین فرهنگی به جای انجام حقیقی یه کار فرهنگی، توهم می زنن که دارن کار فرهنگی می کنن!... اوضاع کسی که توهم یه کاریو می زنه خیلی وخیم تره نسبت به کسی که اصن اون کارو انجام نمیده!

فعالین و مسئولین ما با این توهم، متوجه نیستن که چقد راحت دارن ظرفیت های فرهنگی کشور رو نادیده می گیرن و به فنا میدن و در عین حال بودجه کار فرهنگی رو به هدر می دن و انرژی و وقت زیردست هاشونو تلف می کنن و به دشمن فرصت پیشروی می دن... و از همه ی اینا گذشته، به خودشون مغرور می شن که دارن در عرصه جنگ نرم، سربازی و افسری می کنن!! خب این خیلی بده... دشمن داره حساب شده کار می کنه، اون وقت ما توهم زدیم که داریم جهاد فرهنگی می کنیم!

چند نمونه از توهمات رایج کار فرهنگی رو که آدم زیاد تو اطرافش می بینه، می خوام اینجا مثال بزنم:

-        طرف تو همه ی شبکه های اجتماعی قدیمی و جدید لااقل یه اکانت داره و دائماً توشون عکس ها و نوشته های مذهبیِ صرف و مناسبتی می ذاره و  فک می کنه اینا مصداق های کار فرهنگی ان! اسم اکانتش رو هم می ذاره ارزشی و فرهنگی!! مثلاً طرف تو ایسنتاش ده ها بار عکس حرم امام حسین(ع) رو از زوایای مختلف می ذاره و گاهی یه شعر هم می زنه تنگش و با خودش توهم می زنه که داره برا امام حسین(ع) سربازی می کنه!

-        طرف تو فلان شبکه اجتماعی از هر دو تا پستش، یکی ش عکس حضرت آقا رو می ذاره و در کنارش با جملات مختلف قربون صدقه ی رهبرش می ره و اینجوری اعلام فدایی بودن رهبر رو می کنه! و جالبه که وقتی چهارتا نادون میان زیر این عکس ها فحش یا انتقادی می نویسن، تند تند میره جواب همه شونو میده (معمولاً این جواب ها حالت رجز داره نه روشنگری) و به چهارتا از دوستای حزب اللهی ش هم میگه بیایین کمک کنین به فحاشی ها (صرفاً فحاشی نه شبهه!) جواب بدیم تا فک نکنن ما کمیم! و اینو قطعاً از مصادیق سرباز و فدایی رهبر بودن می دونه...!!

-        طرف تو فلان شبکه اجتماعی عضوه، دائماً به هر مناسبتی یا هر اتفاقی که می رسه، یه عکس یا یه شعر یا یه شعار می ذاره، بعد به همه اطلاع میده بیایین لایک کنید! و معتقده هر چی لایک هاش بیشتر بشه، کار فرهنگی ش پررنگ تره و بیشتر رضایت خدا و اولیائش رو جلب می کنه!

-        طرف می خواد تو تشکل یا سازمانش کار فرهنگی کنه، میره کلی هم بودجه می گیره، بعد میاد یه همایش یا سمینار برگزار می کنه و یه بسته یمثلاً-فرهنگی میده به هر شرکت کننده که پر از بروشورهای کلیشه ای ان، یه تعداد سخنران هم دعوت می کنه، حرفاشونو می زنن و میرن! این وسط هم هر چی خبرگزاری داخلی و خارجی هست، دعوت می کنه و حسابی تو بوق و کرنا می کنه که ما همایش فرهنگی برگزار کردیم! بعد اینو جزء لیست کارهای فرهنگی ش و رزومه ی کاری ش می نویسه!!

-        طرف می بینه یه شبهه ای یا یه جریان توهین آمیزی ایجاد شده علیه یکی از ارزش ها یا مقدسات ما، می خواد بره علیه این شبهه یا جریان کاری بکنه به قول خودش که دل امام زمان(عج) شاد بشه، به جای اینکه بره مطالعه کنه یا به طور چریکی یه گروه تخصصی مطالعاتی راه بندازه که در جواب اون شبهه یا جریان، بتونه سریعاً یه اقدام موثر انجام بده، میره مثلاً یه جنبش تصویری خیلی بی محتوا راه میندازه!! یه همچین فردی، اصن متوجه نیس که اساساً جنبش یا جریان سازی به معنای اعلام تکثّره و هیچ بار فرهنگی دیگه ای نداره. در این راستا نه به شبهه ای پاسخ داده میشه نه منطقی برای پاسخگویی به توهین های انجام شده شکل می گیره، بلکه فقط قراره توش دنبال هر چه بیشتر کردن موافقان باشی! همین... این توهم یکی از خطرناک ترین توهمات کار فرهنگیه که شاید بعداً در یک پست جداگونه مفصلاً بهش بپردازم. علت خطرناکی این نوع توهم هم اینه که نه تنها قدرت حمله فرهنگی از تو سلب میشه، بلکه قدرت دفاع فرهنگی رو هم از تو می گیره و یه جورایی خلع سلاحت می کنه. این توهم فرهنگی که در سال های اخیر بسیار باب شده، در واقع همون ورژنِ جدیدِ روش محکوم کردن و بیانیه دادن های فرهنگیه که در دهه های گذشته در مواجهه با شبهات و توهین ها علیه ارزش ها و مقدسات ما انجام می شد و هرگز کارایی فرهنگی لازم رو نداشت.

-        طرف می خواد تو تشکّل یا سازمانش کار فرهنگی کنه، می شینه با هم گروهی هاش، میگه خب چیکار کنیم این دفعه؟! یکی پیشنهاد میده مثلاً یه اردو برگزار کنیم!!! به همین سرعتی! به همین از قبل کارشناسی شدگی!! موافقت میشه میرن یه بودجه ی کلان می گیرن مثلاً  برا اردوی مشهد!! برای بهتر شدن کار فرهنگی شون هم ناهار و شام های اردو رو مجلل تر و پربارتر می کنن!! در نهایت هم به خودشون می بالن که دارن برای امام زمان(عج) کار فرهنگی می کنن!!  دفعه ی بعد طرف میاد پیشنهاد میده، خب این بار چیکار کنیم؟! یکی میگه اردو... میگه نه اردو برگزار کردیم، یه چیز دیگه باشه!! و بعد همونجا یهویی تصمیم می گیرن مثلا نمایشگاه باشه!!دقیقاً مث مادری که از اعضای خانواده می پرسه، دیروز قرمه سبزی خوردیم، خب امروز چی بخوریم؟!!

-        طرف می خواد تو مدرسه ای که مدیرشه مثلاً کار فرهنگی انجام بده، میره یه بودجه عظیمی می گیره میاد بعد از زمان کلاس های مدرسه ش، مثلاً کلاس حفظ قرآن راه میندازه! به این می گه کار فرهنگی!! یا مثلاً طرف میاد توی مسجد محله شون کار فرهنگی کنه، میره افطاری برگزار می کنه و برگه های ختم صلوات پخش می کنه! یا اون یکی می خواد تو خونه ش کار فرهنگی بکنه، می ره روضه ی حضرت عباس(ع) برپا می کنه... در واقع همه ی این آدم ها، خیلی راحت کارهای معنوی رو (که البته خیلی باارزش هستن) با کار فرهنگی اشتباه می گیرن و با خودشون توهم می زنن که دارن کار فرهنگی می کنن!!

-        ...

این توهمات رو بخوام نام ببرم و مثال بزنم، لیستش به صدها عدد می رسه؛ توهمات رایجی که هر از چند گاهی در دانشگاه و مسجد محل و مدرسه و صدا و سیما و فلان سازمان و تشکل و گروه فرهنگی شاهد هستیم... تازه اینا مربوط به آدمای مومنی هستن که اصلاً دنبال مطرح کردن خودشون و ارتقای مقام و مشهور شدن و خودنمایی و ریا و گرفتن فلان امتیاز و منم منم کردن های رایج بین مسئولین نیستن... چون اگه بخوام این پارامترها رو هم لحاظ کنم به فعالین و مسئولین فرهنگی(که همین حالاشم متاسفانه خیلی ها دچار این منیت ها هستن) متوجه می شیم که بسیاری از توهمات فعالیت فرهنگی در کشور، صرفاً به خاطر ندونستن معنی فرهنگ و کار فرهنگی نیس، بلکه عامدانه به خاطر جویای نام بودن و با اهداف دیگری غیر از کار فرهنگی و رضایت خدا انجام می شن که فعلاً این قضیه موضوع بحث بنده نیست.

بنابراین به نظر می رسه یه فعال یا مسئول فرهنگی باید دید جامع و درستی از این توهمات داشته باشه تا بتونه دچارشون نشه.

به نظر شما معیار شناخت و برطرف کردن این توهمات چیه؟؟!

۱۵
خرداد ۹۴

فرهنگ ینی اون کارهایی که آدم ها عادت به انجام دادنش دارن... چه در زندگی شخصی شون، چه در زندگی اجتماعی شون... و مردم عادت به انجام کارهایی دارن که بهش اعتقاد دارن... و از اونجایی که به زودی هر کس در برابر کاری که در لحظه لحظه ی زندگی ش انجام داده، باید پاسخگو باشه و زندگی ابدی ش بر اساس اعمالش شکل می گیره، پس فرهنگ می تونه سرنوشت ابدی آدم ها رو رقم بزنه...

این متن مشهور که برخی به مولا علی(ع) نسبتش می دن، شاید به بهترین شکل واژه فرهنگ رو تعریف می کنه:


مواظب افـکــارت بــــــاش که گفتــارت می شود

مواظب گفتــارت بــــــاش که رفتـــارت می شود

مواظب رفتـــارت بــــــاش که عـــادتت می شود

مواظب عــــادتت بـــــاش که شخصیـتت می شود

مواظب شــخـصیتت بــــاش که سرنوشتت می شود...


پس اگه می خوای فرهنگ کسیو (یا جامعه ای رو) ارتقا بدی، باید اعتقادات و تفکراتش رو ارتقا بدی...

بنابراین «کار فرهنگی» ینی هر کاری که فکر آدم ها رو ارتقا بده...

پس با یه نگاه خیلی ساده میشه فهمید بالای 99 درصد کارهایی که در کشور ما با اسم کار فرهنگی -چه توسط آدم ها و چه توسط سازمان ها- انجام میشه، اصن کار فرهنگی نیس... بلکه توهم کار فرهنگیه... خیلی از این کارها اساساً بیهوده ست، خیلی هاشون مضره و نتیجه ی عکس داره، خیلی هاشون هم شاید مفید باشه ولی کار فرهنگی به این معنی که گفتم، نیس... یه کار دیگه ست... مثلاً ممکنه کار معنوی باشه... یا کار تفریحی باشه که به اشتباه تعبیر به کار فرهنگی میشه...

و بدین ترتیب متاسفانه به راحتی بودجه بیت المال تخصیص داده شده به حوزه ی فرهنگ، دود میشه میره هوا بدون هیچ خروجی فرهنگی و وقت و انرژی فعالین فرهنگی این وسط تلف میشه بدون اینکه حتی ذره ای فکر کسی ارتقا پیدا کرده باشه...

تا وقتی که فعالین فرهنگی و مسئولین فرهنگی ما معنی کار فرهنگی رو نفهمن، اوضاع فرهنگ همینه که می بینیم... و از اونجایی که دشمن شدیداً داره کار فرهنگی مد نظر خودش رو با قدرت و فکر و انسجام انجام میده، روز به روز اوضاع فرهنگ مردم بدتر میشه که بهتر نمیشه...

باید کاری کرد...